اخباراخبار ویژه

سرمقاله شماره 243 ماهنامه بسپار/ چه بکنند نمی مانیم؟!

بسپار/ ایران پلیمر نه شک نکرده ام. همیشه می خواسته ام بمانم. حالا این خواستن نه بیشتر شده و نه کمتر. اما در همه این روزهای ناآرام اعتراضات مردمی در کشور، یک سوال بود که ذهنم را مشغول کرد: “(دیگر) چه بکنند نمی مانی؟!” احتمالا خیلی از ما این سوال را خصوصا وقتی هر روز را با خبر یا اخباری هولناک و خارج از باور آغاز می کردیم، از خود پرسیده ایم حتی.

در این گروه رسانه ای، همیشه همزمان از رشد و توسعه دانش پلیمر، دستاوردهای فناورانه صنعتی و از چالش ها و مصیبت های مسیر گفته ایم. نقد کرده ایم، اگر توانسته ایم راهکار نشان داده ایم و آنجا که باید، مثل همه همتاهای خود در دنیا با معرفی فعالیت ها و تلاش های انجام شده، تصویری روشن از علوم و صنایع پلیمر به نمایش گذاشته ایم. اگر جایگاه ما در تولیدات علم پلیمر در دنیا به رتبه کم نظیر پنجم رسیده، از آن نوشته ایم، اما این را هم توجه داده ایم که این دره عمیق میان دانش و صنعت پلیمر در قیاس با کشورهای صنعتی و پیشرو در دنیا چرا و چگونه ایجاد شده است. هیچ چیز مثل عدد و رقم (اگر بتوان به گونه های رسمی آن اعتماد و استناد کرد) وضعیت واقعی اقتصاد خرد و کلان را نشان نمی دهد. زندگی در سالهای اخیر همواره برای عموم مردم سخت تر شده و اختلاف میان برخورداران و کم برخوردارها بیشتر و بیشتر. صنعت کشور بدون داشتن نقشه راه و بیشتر متکی بر نیروی اراده و توانمندی های فردی، و گاها با روابطی نه از سر ضابطه، راه خود را پیش برده و آنچه بیش از هر عامل دیگری برای آن بازدارندگی داشته، عدم ثبات و نوسانات پیش بینی ناپذیر مولفه های اقتصادی بوده است.

بله، درست است، این حرف ها را همه ما می دانیم، اما چاره چیست؟ بسیاری نمی دانیم و از میان آن اندکی مدعی برای دانستن. گروهی از آنها که 4 دهه اختیار حکومت و قانون گذاری را در دست داشته اند، مملکت را به اینجا رسانیده اند که مطلقا نمی دانیم به چه چیزهایی در معیشت و آرامش مردم می شود مفتخربود و گروهی دیگر هم که پیشنهادهایی دارند، اصولا از چرخه سیاست سازی به کلی بیرون هستند. دایره خودی و ناخودی اینجا هم راه را برای به کارگیری نخبه ها و شایستگانی می بندد که حالا در کشورهای دوم خود، ارزش آفرین هستند و قدربین.

فکر می کنم همه ما لحظاتی بوده که فکر کرده ایم واقعا چه طور می شود زمام مملکتی را در اختیار داشت و حتی به صرف و با هدف تداوم قدرت و حاکمیت، اینقدر بی مبالات و بی فکر بود. گاهی احساس کرده ایم که اصولا چیزی به نام مدیریت در کشور وجود ندارد. قیمت های افسار گسیخته، سمت و سوی عملکرد ارکان حکومت را معلوم می کند و  بیش از تصمیمات کنشگر، شاهد رفتارهای واکنشی هستیم.

همین هفته و در پی یک دوره دیگر جهش ارزی، شاهد ناهمگونی و تضاد میان ابلاغیه های مدیران بورس کالای ایران و نامه های  NPC بر سر نحوه قیمت گذاری عرضه محصولات پتروشیمی بر اساس دلار نیمایی و دلار توافقی بودیم که البته در هر حال افزایش قیمت های مواد اولیه مصرفی صنایع پلیمر و پوشش را در پی خواهد داشت. عاملی که عمدتا سهم بزرگی در قیمت نهایی محصولات تولیدی دارد.

راستش این است که شخصا راه حلی برای برون رفت از شرایط اجتماعی و اقتصادی بسیار نابسامان موجود ندارم. فقط می دانم که رفتن انتخابی، ممکن است چاره ای برای افراد و حق طبیعی آنها برای یک زندگی بهتر باشد، ولی قطعا کشور را در مضیقه بیشتری قرار خواهد داد.

یا باید اصلاحات ساختاری، گسترده و بسیار جدی اتفاق بیفتد که تجربه نشان می دهد، حکومت هرگز به آن تن نداده و یا باید منتظر هزینه هایی بسیار بیشتر و فروپاشی بود.

 

تبسم علیزادمنیر

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا