اخبار

مقاله ای از حمید رقمی: پدیده رنگ آبي، تاریخچه و برخی از زوایای آن

بسپار/ایران پلیمر در نوشته هاي بجا مانده از ادوار گذشته، هر كجا كه پديده اي بزرگ – از هر نوع- مطرح است، آنجا ازرنگ آبي نیز سخن به ميان آمده است. اگریک اثر یا تابلوي نقاشی به نمايش در آمده باشد، در آن تابلو نيز هر كجا كه عظمت و توانایی هاي فراوان مطرح است، در آنجا نيز رنگ آبي خود نمائي كرده است.
در اروپا و در نقاشي‌هاي اكسپرسيونيست ها ازجمله Wassily Kandinsky (حدود 1910 ) نيز اين موضوع به وضوح نمايان است. نامبرده در سال 1910 در كتاب معروفش تحت عنوان ” درباره پارامتر هاي فكري در هنر “چنين مي نويسد:
گرايش رنگ آبي به عميق شدن بسيار بالا است، بخصوص اينكه در فام هاي “عميق”، اثرگذاری قوي‌ترو ويژگي هاي خاص تری دارد. به هر ميزان كه رنگ آبي از عمق بيشتر برخوردار مي گردد، به همان نسبت نيز انسان را بيشتر به دور دست ها و حتي بي نهايت سوق مي‌دهدو همزمان تمايل به دست يافتن به “خلوص” و شفافيت بيشتر، ايجاد مي‌كند.
هم چنين در نقاشي هاي اكسپرسيونيست Franz Marc به وضوح از توانایی هاي رنگ آبي استفاده شده است، به عنوان مثال در “اسبي كه در رويا بسر مي برد”. دراین اثر، رنگ آبي دلتنگي ها و رويا هاي يك اسب نسبت به يك اسب ديگر را به نمايش مي گذارد (آنگونه كه تشريح شده است!) هردو نقاش‌گرايش‌ و علاقه زيادی به رنگ آبي و اسب ها داشتند و درهرآنچه كه در رومانتيك به رنگ آبي نسبت داده مي شود ، آن را نیز Franz Marc بيشتر از طريق اسب هاي آبي رنگ به نمايش مي گذارد .

رنگ آبي نشانه اي از خلوص
در تابلوي زیر كه از سال 1490 از يك نقاش ناشناس بجا مانده است، فرشته اي با نام Gabriel (جبرئيل ؟) پيامي براي ماريا (حضرت مريم) دارد، در اين نقاشي رنگ آبي درمانتوي مريم به عنوان سمبولي از پاكي و خلوص به نمايش درآمده است .

تاريخچه و”زوایای”رنگ آبي
در مصر باستان براي رنگ آبي ارزش ويژه اي قائل بوده اند و به همين دليل اكثر تعاريف و تشبيهاتي كه براي لاجورد يا لاپيز لاسولي (Lapis lazuli) ،ارائه داده اند بيشتر از نوع “زندگي”، زندگي بخش ” يا حيات بخش بوده است.
(سنگ) لاجورد ، یک رنگ آبي موجود درآن زمان، در موميایی هاي فراعنه معمولاً و به وفور مورد استفاده قرار گرفته است ، همچنبن در نقاشي ها و فیگورها از رنگ آبي براي نشان دادن چشم ها، مو، تاج و ساير زيور آلات فراعنه استفاده گرديده است . رود نيل، بزرگترين رودخانه مصر همه جا با رنگ آبي نشان داده شده است. اسب هاي آبي(رودخانه اي) نيل نیزهميشه با رنگ آبي به عنوان سمبل زندگي، روشنائي، اميد و صفاتي از اين دست نشان داده شده اند. درقبر هاي فراعنه نيز هر كجا كه در نوشته ها موضوع “زمان” مطرح بوده ، آن نوشته ها هم به رنگ آبي بوده اند، به عنوان سمبلي ‌از تجديد حيات و … در نقاشي هاي ديوار و سقف‌ها نیزبه همين منوال، هر كجا كه قرار بر به نمايش گذاردن دريا، ستاره ها، حركت خورشيد و… باشد ، در تمام اين موارد نيز رنگ “آبي ” حضوري فعال داشته است، به عنوان مثال مي توان از نقاشي قبر Nebamum نام برد كه در آن ماهيگيري و شكار پرنده ها در كناره هاي نيل با رنگ‌آبي نشان داده شده است. دراين نقاشي‌ها معمولاً از پيگمنت”آبي مصري”كه يك سيليكات مخلوط مس‌و كلسيم مي باشد، استفاده شده است.(پيگمنت ” آبي مصري” درکتاب “پیگمنت ها ومواد پرکننده )
تصاویر و مجسمه های فراعنه كه از آن ها به دفعات به عنوان “سران خورشيد ” ياد شده است، همه جا با رنگ هاي آبي و طلایی به نمايش در آمده اند. توت اِنخ آمون Tut-Ench-Amun يكي از آن ها است که زيورآلات او ازطلا و رنگ های آبی آن Lapis lazuli يا همان سنگ لاجورد است.

رنگ آبی درمنسوجات
تاقبل‌از ساخت مواد رنگزاي سنتتيك، رنگ لباس افراد( معمولاً)بيش از آنكه موضوعي ‌مربوط ‌به‌ سليقه‌‌ بوده باشد، موضوعي مرتبط با توانائي هاي مالي‌صاحب ‌آن لباس بوده ‌است، به عنوان مثال رنگ قرمز Purpur اگرچه بسيار مورد علاقه بوده است، ولي عموم بيشتر از رنگ آبي استفاده مي كردندكه آنهم عمدتاً اينديگوي اروپایی يا شبه اينديگو (اينديگوي دروغين ) بوده است. توضيحاً اينكه نوع اصلي اينديگو، نوع هندي آن است كه درکتاب “پیگمنت ها ومواد پرکننده” ازنگارنده وبلاگ بطور مشروح و مفصل به آن پرداخته شده است..

رنگ آبي، رنگ شيطان
زماني‌كه اولين محموله هاي اينديگوي (اصل) از هندوستان به آلمان رسيده و منسوجات با آن رنگ آميزي شدند، با توجه به كيفيت رنگ دهندگي وآساني‌كار با آن – در مقايسه با “ايند يگوي محلي”- وخطر مواجه شدن كشت و صنعت اينديگوي آلماني با ورشكستگي، حاكمان‌ وقت آنرا “رنگ شيطان” ناميده و واردات آن از هندوستان را ممنوع كردند. در همين ارتباط در بعضي از مناطق آلمان كار تا آنجا پيش رفت كه براي وارد كنندگان و معامله گران با اينديگوي هندي مجازات اعدام در نظر گرفته شد، ولي با تمام اين احوال، اينديگو (نوع اصل هندی) كليه بازارهاي اروپایی را يكي پس از ديگري فتح كرد .

رنگ آبي دررومانتيك
در ادبيات آلمان گل‌هاي آبي رنگ هميشه جايگاه خاص خود را داشته و دارند، به ويژه به عنوان يك سمبُل‌درشعرو شاعري (رومانتيك ).گلهاي آبي رنگ، از يك طرف نشانه اي براي “دست نا يافتني ها” و از طرف ديگر سمبُلي است براي عبور از سختي ها و انجام دادن “هر آنچه كه در توان است”، براي رسيدن به معبود است ! رنگ‌آبی‌نگاهی است همزمان به‌جلو، به آنچه‌كه به‌گذشته مربوط مي شودوامداد جستن ازاين توانایی روحي براي”ادامه تلاش”بصورت”خستگي نا پذير”وبالاخره”يافتن” !
روانشناسی یاپسیکولوژی( Psychology) رنگ آبی
آنچه‌كه به‌روانشناسی رنگ ها مربوط مي شود، عقيده بر آن است كه فكر كردن به رنگ آبي (در گل ها) و فراتر از آن در طبيعت (بي جان) ولي آبي رنگ، يك روحيه و احساس براي جستجوي همراه با تخيل درانسان ايجاد مي‌كند.

پروانه آبي رنگ، شعری ازهرمان هسه شاعرآلمانی

(ترجمه شعر از نگارنده وبلاگ)

رنگ آبي‌درضرب المثل هاي آلماني
”einmal blau machen”
كار نكردن، استراحت‌كردن (اين مورد از زمان مصرف اينديگوي طبيعي در رنگ آميزي منسوجات به جا مانده است و در مبحث اينديگو درکتاب “پیگمنت ها و…” قابل مطالعه است .
”der blaue Planet”
سياره آبي رنگ، نگاه به كره زمين از فضا
blau sein
آبي بودن به معني مست بودن.(این مورد نيز از زمان مصرف اينديگوي طبيعي در منسوجات به جا مانده است)
درهمین ارتباط :
در فرهنگ فرانسوي براي مست بودن، از واژه ” gris” به معني طوسي و براي “مست مست ” بودن از واژه “noir” به معني سياه (سياه مست !) استفاده مي شود.
ادامه رنگ آبی در ضرب المثل های آلمانی
das Blaue vom Himmel herunter versprechen
قول غيرواقعي وغیرعملی، قول‌دردسترس قرار دادن آبي آسمان را به‌كسي‌دادن !
das Blaue vom Himmel herunterlügen
خالي بندي در حد در اختيار قرار دادن آبي آسمان! (چاخان كردن!)
ins Blaue hinein gehen
به معني كاري را بدون در نظر گرفتن هدف انجام دادن ، بي هدف حركت كردن !
ins Blaue hinein reden
بيشتر بر مبناي تخيل و فانتزي صحبت (مذاكره) كردن
sich grün und blau ärgern
در حد سبز و آبي عصباني شدن !
grün und blau schlagen
سبز و آبي‌كسي ‌را كتك زدن (بقول خودمان “سياه وكبود كردن”
grün und blau vor den Augen werden
سبز و آبي رفتن چشم ها، به معني سياهي رفتن چشم
mit einem blauen Auge davonkommen
با يك چشم آبي از مهلكه بيرون آمدن به معني شانس آوردن
blaues Blut in den Adern haben
خون آبي در رگ ها داشتن به معني اصالت داشتن ! !
ein blaues Wunder erleben
يك معجزه آبي (رنگ) تجربه كردن به معني يك سورپرايز بزرگ ولي ناخوشايند !

 

وبلاگ حمید رقمی 
مشاور ارشد صنایع رنگ و رزین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا