اخباراخبار ویژه

نوروزانه بسپار/ گفت و گو با پلیمری های سفردوست و طبیعت گرد/ دکتر مرتضا گنجایی: حس خاص بودن با برنامه های سنگین کوهنوردی!

بسپار/ ایران پلیمر مرتضا گنجایی هستم. متولد 1360، دکترای مهندسی پلیمر رنگ از دانشگاه صنعتی امیرکبیر. از فارغ التحصیلی در سال 1390 به عنوان عضو هیات علمی در پژوهشگاه رنگ مشغول به کار هستم.

 

خاستگاه علاقه به سفر

از کودکی و نوجوانی با سفر اخت داشتم. هر سال تعطیلات تابستانی مدارس که شروع می شد، به روستای سار نزدیک کاشان که ولایت پدری بود می رفیتم و این سفرها تا وقتی مرحوم پدرم زنده بودن ادامه داشت. برای من به دلیل ارتباط با طبیعت خیلی جذاب بود. یک روستای سرسبز در دل کویر.

بعدتر کم کم با عبور از نوجوانی و در دوران کارشناسی وارد گروه کوه دانشگاه و دانشکده شدم. در برنامه های خیلی جذابی، هم شرکت داشتم و هم وقتی با تجربه تر شدم و کلاس های آموزشی یخ نوردی و سنگ نوردی و … رو گذراندم، خودم سرپرست یا راهنما بودم. اغلب سفرهای ما کمپینگ و به قصد صعود به قله بود. برنامه های بسیار سنگین زمستانه شامل صعود به دماند از مسیر جنوبی، قله دنا، زردکوه سبلان و … . اطراف تهران هم که خیلی صعود می کردم.

ویژگی این برنامه ها این بود که تخصصی برگزار می شد و پیش از سفر، دقیق نوشته می شد که چه تجهیزاتی لازم هست، مسیرها کجاست و همه چیز دقیق بود. برای هر برنامه کوهنوردی، سرپرست و راهنما مشخص می شد. گاها برای سفر 3-4 روز و بیشتر باید برای هر دقیقه اش فکر می شد تا مخاطره ای پیش نیاید. واقعیت این است که احتمال خطر هست. ما در برنامه ای (که من نبودم البته) یکی از همدانشکده ای ها، مرحوم زمردی را در صعود به علم کوه از دست دادیم.

 

مقاصد جذاب سفر

پیشنهاد می کنم دوستان بعد از به دست آوردن مهارت ها و دیدن آموزش های لازم صعود به قله را شروع کنند.

اول بام ایران و قله دماوند. چندین مسیر صعود هم دارد، جنوبی و غربی آسانترین و مسیر شمال شرقی و شمال هم هست. صعودهای زمستانی سخت هستند و نیازمند دانش و آموزش.

مقصد بعدی صعود به قله علم کوه هست. چند مسیر صعود دارد، برخی فنی ست و تجهیزات فنی صعود از دیواره و … می خواهد اما یک مسیر جذاب هم دارد از حصارچال که البته در زمستان شدنی نیست ولی در تابستان امکانپذیر است. اینطور نیست که افراد بی تجربه بتوانند بروند و خطرناک است.

صعود به قله سبلان هم بسیار زیباست. مسیر و منطقه صعود و بالای قله که دریاچه مانندی هم دارد، چه در تابستان و چه در زمستان خیلی زیباست.

در تهران، رشته کوههای شمال تهران در تابستان و زمستان قابل صعود هستند، برخی صعود فنی دارند و با مربی و تجهیزات باید رفت.

مقاصد بعدی قله های متعدد در رشته کوه های دنا و زردکوه بختیاری ست که هم برای کسانی که ساده صعود می کنند یا گلگشت امکان پذیرست و هم حرفه ای ها.

در مورد سفرهای عادی که این سالهای اخیر خودم هم بیشتر تجربه کرده ام می توانم به اینها اشاره کنم: کرمانشاه و بیستون را ببیننید حتما. در اطراف کرمانشاه روستای زیبا هجیج چشمه بسیار پرآب و شگفت انگیزی دارد. خوزستان عالی است. اخیرا سفری داشتم و شهرهای شوشتر با سازه های آبی بی نظیر، شوش با کاخ آپادانا، دزفول سرسبز و زیبا با روخانه پر آب دز و پل های ساسانی، شهر هفت تپه، چعازنجبیل و … بسیار دیدنی هستند.

شهر قزوین در برنامه دوستان تهرانی حتی به صورت  یک روزه می تواند قرار بگیرد. کمی بعدتر از این شهر هم می توانید به زنجان بروید و گنبد زیبای سلطانیه را ببینید.

پیشنهاد می کنم خوانندگان، شهر زیبای اردبیل را جزو مقاصد سفر بگذارند و روستاهای اطراف از سرعین معروف و سردابه و نیر و هیر و گردنه حیران را ببینند. مسیر پیاده یا سواره ماسال به ماسوله هم بی نظیر است.

جزیره قشم، هنگام و هرمز را هم به شکل کمپینگ توصیه می کنم.

 

لذت سفر

برنامه های صعود به قله برای من همیشه لذتبخش بوده و باعث شده تا ارتباطم را با طبیعت برقرار و قوی تر کنم. ممکن است کوهنوردی سنگین به نظر عاقلانه نیاید ولی شما مناظری را می بینید که هر کسی نمی تواند بیند و این حس خاص بودن به شما می دهد حتی اگر خطراتی هم داشته باشد.

من شخصا از نظر روحی به شدت به طبیعت نیاز دارم و سفر این نیاز را برطرف می کند.

اگر صادق باشم با گذر از جوانی و پا گذاشتن به میانسالی، سفر جدی صعود به قله نداشته ام و طبیعت گردی به شکل صعودهای سبک و گلگشتی و مسافرت و دیدار از مکان های تاریخی و طبیعی که احتیاجی به پیچیدگی های قبلی کوهنوردی ندارد، تبدیل شده است.

با اینحال توصیه ام این است که هر کسی راه سفر را شروع کند! و این از اولویت های زندگی اش باشد. بعد از به دست آمدن اولیه ها و حداقل های زندگی، از نظر من 70-80 درصئ درآمد را خرج سفر کردن، کار کاملا درستی است.

تجربه همسن و سال های من این روزها، گرفتار شدن در ورطه روزمرگی است. راه حل من برای خروج از روزمرگی سفر رفتن است. سفر تنوع ایجاد می کند و باعث می شود، سرعتی که گذر ایام پیدا کرده، آرامتر و کندتر شود.

 

طبیعت و زباله ها

رهاسازی زباله … یکی از دغدغه هایم است. تک تک ما می توانیم در رفع این معضل تاثیر گذار باشیم. با آگاه کردن. کودکان آمادگی پذیرش و آموزش بیشتری دارند. از اطراف خود شروع کنیم. من فکر می کنم اگر کسی در خیابان آشغال می ریزد حتما کنار ساحل هم همین کار را می کند.

ما همیشه در کوهپایه کیسه همراه داریم و شروع می کنیم به جمع کردن زباله های به جای مانده از دیگران … خودش آموزش عملی است.

دوستان کوهنورد می دانند که در طبیعت هیچ چیز نباید باقی بگذارند. همه ما این دغدغه را داریم. اما رهاسازی زباله در طبیعت در مسیرهای دسترسی با خودرو واقعا اسفناک است. بعضا پیش آمده که فکر کرده ام اگر گروهی که برای پیکنیک به طبیعت آمده اند بخواهند ساعتی بعد از ترک محل دوباره در همان نقطه بنشینند دیگر ممکن نیست به خاطر حجم زباله ای که جا گذاشته اند! واقعا نمی دانم چه می توان کرد. به فکر هستم در دوران بازنشسگی با ایجاد کمپین توجه مردم را جلب کنم که اتفاقا زباله را دور نمی ریزند، خیلی نزدیک است به خودشان و سایرین. چون در یک چرخه اینها به خود ما برمی گردد.

پلاستیک هم باشد که تجزیه اش بسیار فرایند طولانی دارد، اثرش چرخه ی طبیعت را و جانوران را و آب ها را بر هم می زند. آموزش را باید از مدارس شروع کرد.

 

(ادامه دارد …)

متن کامل این مقاله را در شماره 233 ماهنامه بسپار که در نیمه اسفند ماه ۱۴۰۰ منتشر شده است می خوانید.

در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های ۰۲۱۷۷۵۲۳۵۵۳ و ۰۲۱۷۷۵۳۳۱۵۸ داخلی ۳ سرکار خانم ارشاد تماس بگیرید. نسخه الکترونیک این شماره از طریق طاقچه و فیدیبو قابل دسترسی است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا