مقالات

نقش رسانه در فاجعه ی پلاسکو چه بود؟ چه باید می بود؟

فروریختن ساختمان پلاسکو در قلب تهران، قلب همه ی مردم شهر (و فراتر را البته، درد مرز ندارد.) جریحه دار کرد. اصلا اینکه آدم انتظار چیزی را نداشته باشد، انگار عمق دیگری به آن اتفاق می دهد. درست وقتی که همه گمان می کردند آتش سوزی در طبقات فوقانی ساختمان در حال مهار است، در برابر دیدگان حیرت زده انبوه آدم هایی که به درست یا غلط در صحنه حادثه حضور داشتند، نخستین نماد مدرن بلندمرتبه سازی در خاورمیانه، به یکباره فرو نشست. گفته شد، بیشتر کسانی که در زیر آوار مدفون شدند، نیروهای امدادگر آتش نشانی بودند. روحشان در آرامش.

 

ساختمان پلاسکو را مردی ساخت که به عنوان یک سرمایه دار ایرانی و کارآفرین موفق، پیشتر در بسپار به او پرداخته ایم، مالک شرکت پلاستیک‌سازی پلاسکو که پس از تاسیس به تدریج به یکی از بزرگترین و پیشرفته‌ترین شرکت های صنعت پلاستیک کشور تبدیل شد. هر چند اموال حبیب اله القانیان از جمله همین ساختمان، پس از انقلاب اسلامی 57، مصادره و خود وی اعدام شد.

در کنار همه ی ابعاد فنی (که در شماره های آتی مفصلا به آن خواهیم پرداخت و در خصوص بحث محافظت حریق غیرعامل یا غیرفعال که اصلا در حیطه تخصص کارشناسان پلیمر و پوشش است مفصلا خواهیم نوشت و اشاره نیز خواهیم کرد که بر روی کاغذ، قوانینی برای اعمال پوشش های ضدحریق در ساختمان های بلند با هدف به تاخیر انداختن تسلیم شدن سازه های فلزی در کشور وجود دارد) و انسانی این رویداد (آتش سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو)، آنچه مرا شخصا، فراتر از گاهی تحمل تحت تاثیر قرار داد و آزرد، تبعات بعضا ناجوانمردنه ی بخش خبری و رسانه ای بود. شاید به دلیل حرفه ای که سالیانی ست در آن مشغول فعالیت هستم.

در این اتفاق بارها و بارها، اصالت خبر فدای سرعت مخابره ی خبر شد. جریان های رسمی اعتماد عمومی مردم را به همراه نداشتند و علاوه بر آن با عدم مدیریت بر انتشار اخبار صحیح به این بی اعتمادی دامن زدند. ایده ی هر شهروند، یک خبرنگار (!) هجوم مردمی را باعث شد که از حوالی محل حادثه یا دورتر خود را با دوربین های تلفن همراه به خیابان جمهوری رساندند، تا با بالارفتن از در و دیوار و حتی خودروهای آتش نشانی به گرفتن فیلم و عکس و فرستادن آنها به سراسر دنیا بپردازند، صرف نظر از اینکه کوچکترین تحلیلی داشته باشند که تا چه حد مخل امدادرسانی خواهند بود!

اظهارنظرهای غیرکارشناسانه در شبکه های اجتماعی که از سوی هر کسی می توانست مطرح شود و موجی از همراهی را با خود داشته باشد، روی دیگر سکه ای بود که جامعه را ملتهب و ملتهب تر می کرد. مثل خیلی از وقایع دیگر مسوولیت این حادثه مشخصا دامان کسی را نگرفت. کاش ولی شاید هر چند به قیمتی غیرمسوولانه، اما دست کم تجربه ای باشد برای جدیت در برخورد با ساختمان های نا امن که از این پس در جامعه کم هم نخواهند بود. هشدار و تلنگری باشد برای آمادگی مواجهه با بلایای طبیعی احتمالی که سالهاست بیم آن برای برخی از ابرشهرهای کشور، از جمله تهران می رود. واکنش سریع و مدیریت بحران در چنین رخدادهایی بیش از آنچه که بتوانیم تصور کنیم می تواند از خسران انسانی و مالی و … بکاهد.

و ای کاش رسانه ها فارغ از گرایش صرف حرفه ای و دنبال کردن منافع شغلی، در رویدادهایی که یک سوی آن شاخصه های انسانی است و ایثار و از جان گذشتن، به بار روانی بلند مدتی که تولید اخبار آنها می تواند ایجاد کند، توجه داشته باشند.

 

تبسم علیزادمنیر

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا