مقالات

من همه ی زندگی ام را با همسرم شریک هستم

مدت ها بود که دلمان می خواست با خوشنامان صنعت پلیمر کشور، گپ و گفتی خودمانی داشته باشیم. به دور و فارغ از دغدغه های صرفا حرفه ای. می دانستیم که آسان نخواهد بود ولی دل را به دریا زدیم و با یکی از پیرمردان (از نقطه نظر تجربی) مهربان صنعت پلاستیک آغاز کردیم.
ایده مان این بود که یک روز کامل را با آنها بگذرانیم و از دغدغه های آنها در کار و زندگی بگوییم و از توانمندی ها و مدیریتشان. هر چند که ممکن است برای رسیدن به فضای ایده آل گزارشی که در ذهن داریم، زمان لازم و امکانات لازم هنوز فرانرسیده یا مهیا نباشد، اما تلاش خود را کردیم تا این گزارش برای خوانندگان خواندنی شود.
با همکارم به سمت خیابان اتحاد می رویم. خیابانی که در همین چند سال اخیر از تلاطم تولید در آن کاسته شد و وقتی با آقای صدرزاده مشغول بازدید از واحدهای مختلف پلی کو بودیم، متاسفانه در خیابان های اطراف جوانان معتادی را دیدیم که مشغول تزریق افیون در ورید خود بودند، آدمهایی که شاید روزی کارگر واحدهای تولیدی فعالی بودند و هم اکنون با ورشکستگی یا توقف تولید یا کاهش تولید در آنها مشمول تعدیل نیروی انسانی شده اند. این تنها یکی از عارضه های اجتماعی کم توجهی به تولید و اقتصاد کشور است.
صدرزاده با اطمینان از تعطیل شدن نیمی از واحدهای تولیدی خود می گوید و در نگاهش پیداست که از این شرایط غمگین است. با این حال نوه صدرالشریعه به آینده امیدوار است.
گفت و گو با حمید صدرزاده در دفتر کارش انجام می شود و با گشت و گذار در واحدهای تولیدی پلی کو که با درهای سفید که خطوطی آبی رنگ دارند، مشخص شده است، به پایان می رسد.

بسپار- ‌آقای صدرزاده عزیز، چه طور وارد صنعت پلیمر شدید؟
صدرزاده:‌ سال 1333 موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس شیمی از دانشگاه تهران شدم، در آن زمان رشته ماکرو مولکول ها بود که همان پلیمر امروزی است و تز من نیز روی اکریل ها و به طور کلی پلی اکریل ها بود. من در سال 1340 شروع به کار کردم، در آن زمان دارای امکانات خاصی نبودم و تنها داشته ام ثروتی جزیی بود که از خانواده ام به من رسیده بود. من نوه صدر الشریعه هستم که از مشروطه خواهان آن زمان بود و به دست دشمنانش ترور شد. در آن زمان تمام موارد ممکن برای تولید از خارج وارد می شد و مفهومی به نام تولید در ایران وجود نداشت. در ایران آن زمان اولین اشخاصی که شروع به واردات ماشین های تزریق پلاستیک کردند آقایان سرحدی و القانیان بودند و من نیز جز نفرات بعدی بودم. الحمدالله شروع به کار کردم و پیشرفت خوبی نیز داشتم.

بسپار- کی ازدواج کردید؟
صدرزاده: من در سال 1337 ازدواج کرده ام که حاصل زندگی مشترک من 3 فرزند پسر است که در سالهای 1338، 1340 و 1347 به دنیا آمدند. هر سه مدارج تحصیلاتی را تا دانشگاه ادامه دادند و در رشته های مهندسی صنایع؛ مهندسی مکانیک و مهندسی شیمی فارغ التحصیل شدند. نوه های من نیز هم اکنون در مقطع فوق لیسانس در کشورهای کانادا و انگلستان مشغول به تحصیل هستند. من و خانواده ام به این آب و خاک علاقه داریم و انگیزه اصلی ام خدمت به کشورم است. تا به امروز در کارم و این هدفم موفق بوده ام، در این راه فرزندانم به من کمک فراوانی کرده اند و اگر کمک آنها نبود شاید نمی توانستم پیشرفت کنم.
همسرم دختر دایی من است و با توجه به شناختی که از هم داشتیم تصمیم به ازدواج با یکدیگر گرفتیم. خاطرم هست که به خاطر آشنا بودن خانواده ها با یکدیگر صحبت چندانی در خصوص مهریه صورت نگرفت و تنها به خاطر رسم و رسومات مبلغ 100 هزار تومان به عنوان مهریه تعیین شد. در حال حاضر همه چیز زندگی ام را با همسرم شریک هستم (با خنده).

بسپار- اولین قطعه تولیدی کارخانه شما چه بود؟
صدر زاده: اولین قطعه ای که درست کردم سر پستانک بود. (باخنده) در آن زمان تاجر بنامی در بازار به نام اخوان این قطعه را از آمریکا وارد می کرد، من به او گفتم چرا این قطعه را از خارج می آورید؟ من می توانم این قطعه را برای شما درست کنم. به من گفت شما نمی توانید این کار را بکنید! من نیاز به کار تضمین شده دارم. من به او 700 تومان برای تضمین کار دادم که پول زیادی در آن زمان بود و گفتم که من قطعه را می سازم به شرط آنکه محصول را از من بخرید. من مارک آمریکایی را به محصول ساخت خودم زدم و به آقای اخوان دادم. به من گفت که این محصول آمریکایی است و ساخت شما نیست. وقتی محصول را بدون مارک به او نشان دادم متوجه کیفیت کار شد و از آن به بعد با هم کار کردیم.
جالب است بدانید مواد اولیه را از BASF تهیه می کردم که تنها من آن شرکت را در ایران می شناختم.

بسپار- قیمت اولین سرپستانک تولیدی چه قدر بود؟
صدرزاده: به ازای هر پستانکی که برای آقای اخوان تولید می کردم دو قران و نیم به من پرداخت می کرد و من مقدار زیادی از این محصول را برای او تولید کردم.

بسپار- با چه ماشین آلاتی محصولات را تولید می کردید؟
صدرزاده:‌ ماشین آلات خاصی نداشتم و کار را با ماشین آلات دستی انجام می دادم.

بسپار: شما اولین رییس هیات مدیره انجمن صنایع همگن پلاستیک بودید …
صدر زاده: با کمک خداوند انجمن صنایع همگن را تاسیس کردیم و طی تماسهای متعدد با ارگانها و نهادهای مسوول مشکلات صنعت را به گوش مسئولان رساندیم. اگر اختلافی بین اعضا پیش می آمد سعی ما بر حل مسالمت آمیز قضیه بود. کار ما غیر انتفاعی بود و سودی برای ما در پی نداشت. تمام توان اعضای هیات مدیره بر ایجاد یک سازمان برای انجمن همگن مصروف شد. ما تورهایی را برای اعضا تدارک دیدیم تا از صنعت مدرن اروپا بازدید کنند و همه از این اقدامات راضی بودند. موفق به گرفتن مکانی برای انجمن شدیم که هنوز هم محل انجمن به شمار می رود و خدا را شاکرم که آقایان دیگر نیز مشغول به خدمت هستند. متاسفانه در دوره ای که گذشت انجمن ها را به کناری گذاشتند و حرف انها را گوش ندادند. در دوره مسوولیت ما، دولت به مشکلات ما گوش می داد. همکاری ما با پتروشیمی ها نیز بسیار گسترده بود و پیشرفت خوبی داشتیم، می توانم بگویم ما شاهد مدرن شدن صنعت پلاستیک در دوره خودمان بودیم.

بسپار:‌ مشکلات حال حاضر را چگونه ارزیابی می کنید؟
صدر زاده: پتانسیل بالای صنعت در صادرات محصولات به خاطر تحریم های موجود هدر می رود و صادرات محصولات به حد کمی رسیده است. علاوه بر این مورد ما قادر به تامین برخی مواد اولیه که از خارج تامین می شد نیستیم و در واقع این مواد به صورت قاچاق و گرانتر از قیمت واقعی به ایران وارد می شود. این شرایط قدرت رقابت را از ایران در مقابل کشورهای دیگر از جمله ترکیه سلب کرده است. چین و ترکیه نیز از این موضوع سوء استفاده می کنند و جنس های بی کیفیت خود را به ایران می فرستند و بازار پلاستیک ما را آلوده کرده اند. می توانم بگویم مجموع این شرایط باعث تعطیلی بیش از 50درصد از پلاستیک سازان ما شده است و این خطری است که صنعت کشور را تهدید می کند. البته سایرین نیز رو به نو آوری آورده اند و اگر در صنعت با زمان حرکت نکنیم محکوم به شکست هستیم.
در تولید برخی از محصولات شرکت ما نیز که نیازمند مواد اولیه خاصی هستند مشکلاتی ایجاد شده است، چرا که تولید این مواد در ایران مقرون به صرفه نیست. ما از آلمان این مواد را می خریدیم و در حال حاضر مجبوریم این مواد را به وسیله واسطه از کشور کره خریداری کنیم. از قسمت های دیگری که در تهیه مواد دچار مشکل شده بودیم بخش مدیکال بود که اخیرا شرکت گرانول معصوم موفق به ارایه مواد مدیکال در ایران شده است.

بسپار- شاید برخی از خوانندگان ما ندانند که در حال حاضر چه محصولاتی را ارایه می کنید؟
صدر زاده: ما در حال حاضر لوله های خرطومی مسلح به سیم برای دوشیدن شیر احشام، مدیکال تنفسی برای انسان، لوله های خرطومی برای جاروبرقی و لباسشویی را در مقیاس بالا تولید می کنیم. بخش آمیزه سازی ما که از ابتدای کار در واحد تولیدی ایجاد شده بود هنوز فعال است، استابلایزر های مورد استفاده ما نیز به طور واسطه ای از اتریش به دست ما می رسد و برای ما گرانتر تمام می شود. پروفیل های UPVC برای ساخت پنجره از دیگر محصولات ما است که استانداردهای لازم را از اتریش، آلمان و ایران کسب کرده ایم و نتایج آزمایشهای به عمل آمده حکایت از کیفیت بالا در ساخت دارد. متاسفانه در ساخت پنجره در ایران مواد اولیه خوبی استفاده نمیشود، نقش افزودنی ها بسیار مهم است که یا استفاده نمی شود یا به میزان کمی استفاده می شود، افزودنی ها را از خارج وارد می کنیم، حتی به طور غیر مستقیم برخی از افزودنی ها را از رومن هاس آمریکا وارد می کردیم. باید بگویم در این وضعیت اقتصادی ما با تولید کمتری در عرصه حاضر هستیم. امیدوار به آینده هستیم و اگر تحریم ها برداشته شود وضع مملکت خوب خواهد شد.

بسپار- آیا رانندگی هم می کنید؟
صدرزاده: بله، فقط به خاطر تصادفی که منجر به شکستگی پایم شده بود، حدود یک سال قادر به این کار نبودم.

بسپار-‌ چه ماشینی سوار می شوید؟
صدرزاده: ‌(با خنده) یک ماشین کوچک دارم.

بسپار- علاقمندی هایتان چیست؟
صدرزاده: در اوقات فراغتم مطالعه می کنم، برخی اوقات به تلویزیون نگاه می کنم. در هنگام حضور در کارخانه نیز به مسایل کارگری و مشکلات تولید رسیدگی می کنم.

بسپا-‌ چه ژانری از کتاب مورد علاقه شما است؟
صدرزاده: علاقه ای به رمان ندارم، کتابهای علمی را می خوانم تا اطلاعاتم بروز شود. از نظر زمان من از همکارانم جلوتر هستم، می دانم در دنیا چه اتفاقاتی رخ می دهد و چه چیزهایی به کار من می آید.

بسپار- به سفر هم می روید؟
صدرزاده:‌ سفر کردن برای من مشکل است، چرا که خون من متاسفانه لخته می شود و نمی توانم به سفر بروم.

بسپار- خرید های خانه را چه کسی انجام می دهد؟
صدرزاده: سعی می کنم کم کم خرید کنم، چرا که رفت و آمد به خانه ام زیاد است. قیمت ها امسال بالاتر رفته است که به خاطر وجود تورم است. اقتصاد که خوب نباشد قیمت ها بالا می رود.

بسپار- آیا یارانه می گیرید؟
صدرزاده: نمی گیرم، من در دور اول نیز اعلام انصراف کرده بودم.

بسپار- و حرف آخر؟
صدرزاده: از جوان ها خواهش می کنم قانع باشند و برای پیشرفت مملکت کار بکنند. در جوانها سستی می بینم و مانند دوره ما نیستند. همه راحت طلب شده اند و کار نمی کنند، از روبرو شدن با مشکل به شدت می ترسند، در حالیکه بایستی با مشکلات روبرو شد و بر مشکلات غلبه کرد. البته این امر نسبی است،‌ فعالیت در زمان ما بیشتر بود و در حال حاضر کمتر. جوانهای خوبی نیز وجود دارند که امیدوارانه تلاش و فعالیت می کنند. ادعاها در مملکت ما زیاد شده، خواسته های جوان ها زیاد شده است. یک جوان که چیزی ندارد باید با عشق و علاقه به کار بپردازد و از رفتن به راه انحرافی دوری کنند. یا به طرف اعتیاد رفته اند یا به سمت رذایل اخلاقی که همه در جامعه شاهد هستیم چه اتفاقاتی می افتد. باید بگویم اقتصاد در این زمینه می تواند موثر واقع شود، اگر وضع اقتصاد خوب شود همه امیدوار می شوند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا