اخبار

خود مدیریتی؛ رویکردی برای موفقیت و سودآوری بیشتر در سازمان

بسپار / ایران پلیمر تغییرات جامعه، اقتصاد، سیاست و حتی توسعه فناوری‌ها باعث می‌شود در محیط‌کار با ابهامات و پیچیدگی‌های غیرمنتظره یا ناخواسته‌ای روبه‌رو شویم که شاید بتوان گفت توانایی کنترل کامل آنها برای به‌دست آمدن نتیجه مطلوب وجود ندارد؛ به‌همین دلیل، ماهیت کار و ساختارهای سازمانی دچار تغییر می‌شوند و این تغییرات تاثیر عمده‌ای بر نقش‌ها، فعالیت‌ها و روابط موجود در محیط کار می‌گذارند. همه این عوامل می‌توانند منجر به افزایش سطح استرس، توانایی تحمل کمتر اختلافات و درگیری‌های بین افراد، همکاران، تیم‌ها یا مدیران و کارکنان شود. فعالیت قدرتمند در این مسیر و توانایی کنترل متغیرهای موجود، نیازمند کسب مهارت خودمدیریتی است.

هسته اصلی مدل دانیل گلمن (Daniel Goleman) (مدلی که در آن هوش‌هیجانی به‌معنای توانایی تشخیص احساسات خود و دیگران معنا می‌شود) خودآگاهی و خودمدیریتی است. با به‌دست آوردن این مهارت می‌توانیم خودمان را برای مدیریت در آینده آماده کنیم و این مهارت یکی از راه‌های کسب یک تجربه موفق‌ و مثبت‌ است. خود‌مدیریتی در سازمان در واقع به‌معنای یادگیری نحوه برخورد با دیگران در سازمان برای موفقیت و سودآوری بیشتر است. ما نمی‌توانیم رفتار دیگران را کنترل کنیم اما قادر به کنترل رفتار خودمان هستیم، پس با کنترلی که روی رفتار خود داریم، می‌توانیم برای موفقیت سازمان مفید باشیم. برای استفاده بهتر از این مهارت، باید با اطمینانی که از تجربیاتمان حاصل شده، در این مسیر گام برداریم.

نقش سلامت روانی در خودمدیریتی: برای اینکه فردی بتواند احساسات و موقعیت‌هایی که برایش پیش می‌آید را مدیریت کند، باید در سطح مطلوبی از سلامت روانی باشد. پروفسور کارول دی‌ریف (Carol D. Ryff) از محققان علم روانشناسی در سال ۱۹۸۹، سلامت روانی را در شش بعد اصلی مشخص می‌کند: ۱- پذیرش خود: هر فرد نسبت به خودش نگرشی مثبت دارد و خصوصیات خوب و بد را با هم می‌پذیرد. ۲- رشد شخصی: عبارت است از احساس پیشرفت دائمی و کسب تجربیات جدید.۳- هدف در زندگی: یعنی داشتن یک جهت برای فعالیت‌ در زندگی. ۴- روابط مثبت با دیگران: داشتن روابط گرم و اطمینان‌بخش با دیگران و نگرانی در مورد آسایش و رفاه آنها. ۵- تسلط بر محیط: توانایی انتخاب و ایجاد محیط‌های مناسب. ۶- استقلال: داشتن آزادی و خودمختاری.

خودمدیریتی در شرایط متغیر سازمان و توجه به نقاط قوت و ضعف: برای مدیریت صحیح خود، باید یاد بگیرید که درک خوبی از تغییرات شرایط سازمان و نحوه ایفای نقش در آن شرایط را داشته باشید. یک مدل ذهنی از شرایط موجود و به‌طور واضح و مطابق با واقعیت را ایجاد کنید. تحولاتی که رخ می‌دهد را کنترل کنید و به‌جای اینکه دنبال مدیرانی باشید که بتوانند کنترل را اعمال کنند، سعی کنید تا از مفهوم خودمدیریتی بهره بیشتری ببرید. در شرایط متغیر سازمان عوامل محرک را درک کنید و توانایی انجام مدیریتی متناسب با شرایط را در خود پرورش دهید. وظیفه همیشگی شما این است که در محیط‌کاری خود متعهد و مفید باشید.

پرفسور پیتر دراکر (Peter Drucker) درباره این مفهوم توضیحاتی ارائه می‌دهد و کلیدهای خودمدیریتی را این‌گونه بیان می‌کند: ۱- رسیدن به درکی عمیق از خود با شناسایی مهم‌ترین نقاط قوت و ضعف. ۲- بیان نحوه ارتباط با دیگران و مهم‌ترین اصولی که به آن باور دارید. ۳- مشخص کردن نوع محیط کاری که می‌توانید بیشترین بازدهی را در آن داشته باشید. تنها زمانی می‌توانید در زندگی رشد کنید و به موفقیت دست یابید که با ترکیبی از نقاط قوت و شناختی که درباره خود دارید، پیش روید. آموزش‌های این حوزه تلاش می‌کنند که برای مدیریت واکنش‌های شناختی و احساسی به افراد کمک کنند و افراد را قادر سازند تا بتوانند از مفهوم خودمدیریتی به نحوی موثر بهره ببرند. آموزش‌های شغلی صرفا به محیط کار اختصاص دارد و به‌جای تمرکز بر گذشته، بر حال و آینده متمرکز است و به افراد و تیم‌ها کمک می‌کند تا نقاط قوت خود را شناسایی کنند، از تجربیات گذشته درس بگیرند و از فرصت‌ها استفاده بهینه را ببرند. در این رویکرد توجه به مفهوم بازخورد اهمیت دارد و می‌تواند به افراد کمک کند تا بر محدودیت‌های ذهنی خود غلبه کنند و همچنین می‌تواند آنها را قادر سازد تا در زمینه کسب مهارت، دانش و نگرش لازم برای ایجاد و تقویت نقاط قوت به‌طور موثر فعالیت کنند.

اهمیت استفاده از خودمدیریتی در مدیریت رفتارها و روابط کاری: تحقیقات نشان می‌دهد که فعالیت‎‌های کاری به‌دلیل عدم پیگیری‌های مناسب و اقدام از طریق راه‌های نادرست، شکست می‌خورند و شاید کارهای مهم بارها و بارها با شکست روبه‌رو شوند و عمدتا ما مجبور به دوباره‌کاری باشیم. گاهی برای موفقیت، نیازمند همکاری هستیم؛ عدم‌موفقیت در این‌گونه کارها می‌تواند به‌دلیل عدم‌مهارت افراد یا نبود هوش‌هیجانی‌(EQ) در آنها باشد. اگر در این دو حوزه به‌خوبی رشد نکرده باشیم، نمی‌توانیم از خودمدیریتی استفاده کنیم و حتی ممکن است شکست‌های بزرگی به‌بار آوریم. امروزه سازمان‌ها براساس قدرت و اجبار ساخته نمی‌شوند، بلکه آنها به‌طور فزاینده‌ای بر پایه‌ اعتماد، همکاری و روابط بنا می‌شوند، بنابراین توانایی مدیریت روابط کاری یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر در سازمان‌های امروزی است. مدیریت روابط درباره همه افرادی که ما با آنها کار می‌کنیم، وجود دارد و یک مدیر باید بتواند روابط خود را با همه کارکنان سازمان کنترل کند. ضرورت این امر در این است که بین روابط پیوستگی وجود دارد، روابط با هم ارتباط دارند و حتی می‌توانند بر یکدیگر تاثیر بگذارند.

بنابراین در صورتی که هر فرد بتواند روابط خودش را با دیگران کنترل کند، با توجه به ارتباط زنجیره‌ای روابط با یکدیگر، می‌تواند تاثیرات شگرفی بر ارتباطات موجود در سازمان داشته باشد. امروزه با توجه به گستردگی‌های موجود در سازمان‌ها، افراد نیاز دارند تا برای رسیدن به نتیجه نهایی با هم کار کنند و هرکدام بخشی از مسوولیت کار را بر عهده بگیرند. یکی از ایده‌هایی که می‌تواند برای موفقیت بیشتر به شما کمک کند، این است که درباره ارزش‌ها، نقاط‌قوت و راهکار‌هایی که به ذهنتان می‌رسد با همکاران خود صحبت کنید و به اتفاق هم درباره آنها تحقیق کنید. اگر شما به‌عنوان یک مدیر در محیط کاری خود به این نکته توجه کنید، ضمن موفقیت بیشتر سازمان می‌توانید روابط موجود را نیز بهبود بخشید. خودآگاهی، پاسخگو بودن به خود، پذیرش تغییرات و دگرگونی‌ها و شناخت توانایی‌های خود از مهارت‌هایی است که می‌تواند به شما در این راه کمک کند. این مهارت‌ها همچنین شما را یاری می‌رساند تا مسیر طولانی مدیریت خود در محیط‌های کاری را به آسانی و بدون درگیری طی کنید.

 

منبع: دنیای اقتصاد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا