اخبار

گفت و گوی بسپار با عزت الله زینعلی، مدیرعامل شرکت آریا رزین: هر گیاهی در خاک خود رشد می کند

بسپار/ ایران پلیمر وارد دفتر آریا رزین که می­شوید، کمی آن را با خانه اشتباه می­گیرید. نه تنها به دلیل رفتار دوستانه­ ی کارکنان، بلکه نوع دکوراسیون اصلا شبیه به دفاتر مجلل خیابان ولیعصر و آفریقا نیست. روی زمین فرش­های زیبای ایرانی پهن شده که از قدم گذاشتن با کفش روی آن­ها حیفتان می آید. اطراف دفتر با نمادهای ایران (از جمله نقشه­ ی ایران و فروهر) تزیین شده و هرجا که خالی مانده شعارهای مدیریتی دیده می­شود. یکی از تابلوها به این مضمون است: خوشبین کسی است که در همه چیز نور سبز می­بیند.

و تابلوی دیگری با این نوشته به دیوار آویخته شده: محیط کار علاوه بر کارمند، کارفرما، پول، ابزار کار و … روح زیستن می­خواهد. اگر مدیر هستید، مسوولیت دمیدن این روح با شماست.

در ادامه­ ی گفتمان درباره ­ی این تابلو هم از مهندس زینعلی می­پرسم. او با حوصله و دقیق ماجرای پایه گذاری شرکتش را تعریف می­کند و عامل موفقیتش را تنها عشق به کارش می­داند. مهندس زینعلی که دانش آموخته­ ی مدیریت است، همچنان خود را نه یک رییس یا صنعتگر، بلکه یک کارآفرین می­داند.

 

بسپار- متولد چه سالی هستید؟ دوران تحصیل شما به چه شکل بود؟ چرا به ایران بازگشتید؟

زینعلی: متولد 1332 هستم. پس از اتمام دبیرستان، در رشته ­ی مدیریت بازرگانی تحصیلات تکمیلی را آغاز کرده و حدود سال 1350 لیسانس را از کالج ایران زمین دریافت کردم. کالج ایران زمین دانشگاهی تحت نظر ابالات متحده آمریکا بود. اساتید آمریکایی بودند و کتاب ها به زبان انگلیسی بود؛ مدرک آن هم تحت لیسانس آمریکا بود.

برای  فوق لیسانس به دانشگاه دالاس در تگزاس رفتم و مدیریت صنعتی خواندم. چون در دانشگاه ایران زمین تحصیل کرده بودم برای رفتن به دانشگاه دالاس با مشکل خاصی رو به رو نشدم. البته در امتحاناتی مانند تافل نمره­ ی قبولی گرفتم. از سال 1350 ضمن تحصیل در بانک اعتبارات صنعتی که امروزه به بانک صنعت و معدن تغییر نام داده فعالیت می­کردم. همچنین به دانش آموزان زبان درس می دادم. یعنی صبح تا ظهر در بانک مشغول بودم، بعد از آن تدریس زبان می­کردم و از ساعت 4 بعد از ظهر تا 9 شب سر کلاس می­رفتم.

معتقدم که هر گیاهی باید در خاک خودش رشد کند و پرورش یابد. مثلا اگر گیاه جنوبی را در شمال بکارید، شاید خشک نشود اما آن طراوتی را که در اقلیم خود داشته نخواهد یافت. زمانیکه من به ایران برگشتم می­توانستم در آمریکا شرایط درآمدی و رفاهی بسیار خوبی داشته باشم. اما نه تنها آمریکا بلکه در هر جای دیگر احساس غربت و دلتنگی می­کنم. هم اکنون نیز وقتی از ایران خارج می­شوم به محض بلند شدن هواپیما دلم می­گیرد تازمانی که دوباره در خاک ایران فرود می­آید. من سیاسی نیستم اما به گمانم تمایل به وطن پرستی کاهش یافته که امروز شاهد رفتن بی برگرد آدم ها هستیم. بسیاری از کشورها مانند گرجستان که تا چند سال پیش مطرح نبودند با سرمایه و دانش ایرانی پیشرفت کردند و به وضعیت امروزه­ی خود رسیدند. متاسفانه این  سرمایه­ی مالی و انسانی که باید در کشور خرج می­شد و وضعیت را بهتر می­کرد صرف آبادانی کشورهای دیگر شد.

 

بسپار- چه شد که در سال 1350 در پارس پامچال مشغول به فعالیت شدید؟

زینعلی: در آن زمان بانک اعتبارات صنعتی به شرکت­هایی که وام پرداخت می­کردند مشاور ه­ی فنی و مالی می داد. اگر شرکت­ها به مشکلی برمی­خوردند و از بانک وام دهنده تقاضا می­کردند، بانک به آن­ها متخصص معرفی می­کرد. شرکت پارس پامچال نیز یکی از شرکت­هایی بود که مشاوره دریافت می­کرد و در قسمت حسابداری و مدیریت صنعتی نیاز به نیرو داشت. به این ترتیب من از بانک جدا شدم و در سال 1354 در قسمت حسابداری صنعتی مشغول به کار شدم.

بعد از فارغ­التحصیلی، مدیرعامل پارس پامچال پیشنهاد داد اگر درسم تمام شود و بخواهم در شرکت آن­ها به همکاری ادامه دهم برای ادامه تحصیل به من بورس می­دهند. از این پیشنهاد استقبال کردم و در سال 1357 به ایران بازگشتم و در قسمت حسابداری صنعتی و مدیریت مالی به فعالیت ادامه دادم. حدود 20 سال – تا سال 1371 – در پارس پامچال بودم و برایم نوع دیگری از دانشگاه محسوب می­شد. در قسمت کنترل مواد، کار و تحقیقات خارجی و مدیریت فروش کار کردم و با گذشت زمان تجربه­ی کافی برای ورود به صنعت رنگ و رزین پیدا کردم. جا دارد از آقای هوشمند، مدیر شایسته و نمونه­ی پارس پامچال یاد کنم که همیشه می­گفت مشتری طالب هر محصول و رزینی باشد ما باید توانایی تولیدش را فراهم کنیم. سیستم کاریشان هم بسیار جالب بود و زمینه­ی شناخت و تجربه من را از صنعت زرین ایران فراهم کرد.

 

 بسپار- چرا به سمت تولید رزین و به خصوص رزین های آلکیدی رفتید؟

زینعلی: از سال 1371 بود که تصمیم گرفتم آریا رزین را با همکاری چندی از دوستانم پایه ریزی کنم. البته در آن زمان هیچ سرمایه­ ای برای شروع کار نداشتم و دوستان هم از این تصمیم من تعجب می­کردند و مایل به سرمایه گذاری نبودند. اما من چون در زمینه­ ی مدیریت صنعتی کار کرده بودم و قیمت تمام شده را می­شناختم می­دانستم که می­توانم شرکت را بنا کنم.

با چند نفر از دوستانم که در شرکت پارس پامچال همکار بودیم، آقای لوپز، خانم مهندس حقیقی و مرحوم مهندس شکویی (مدیر شرکت آراد شیمی)  کار را آغاز کردیم. مدیریت بر عهده مهندس شکویی بود و مهندس لوپز و حقیقی نیز مدیریت تولید را بر عهده گرفتند. از نظر امکانات مالی صفر بودیم. با بررسی بازار برای سرمایه به پانصد میلیون تومان سرمایه نیاز داشتم در صورتی که شاید کل موجودی حسابم پنجاه هزار تومان بود!

هیچ درآمد خاصی هم نداشتم و حقوق کارمندی دریافت می­کردم. دوستان گفتند ما همکاری می­کنیم اما هیچ بار مالی را متقبل نمی­شویم. دست چک کارمندیم را که با آن اولین خرید ها را انجام دادم هم هنوز در کشوی میزم به یادگاری نگه داشته­ ام. آن زمان حدود چهار یا پنج شرکت رزین سازی در ایران فعال بودند و رزین های آلکیدی کمیاب بود و سود خوبی در تولید آن حاصل می شد. از این رو تصمیم به تولید رزین های آلکیدی گرفتیم. تا زمانی که بازار اشباع شد و به سمت تولیدات خاص تر حرکت کردیم.

 

بسپار- در سال 1371 که شرکت خود را تاسیس کردید با چه چالش­ هایی مواجه شدید؟ این چالش­ها نسبت به امروز چه تغییری پیدا کرده است؟

زینعلی: من بنای شرکت را فقط با عشق گذاشتم. چون بین صنعتگران و آشنایان اعتبار داشتم، مطمین بودم این سرمایه فراهم خواهد شد. آن زمان قیمت تمام شده­ی رزین­های آلکیدی کیلویی حدود 70 تا 80 تومان بود و فروش آن کیلویی صد تومان.

طبق محاسباتم می­توانستم ماهی 100 تن رزین بفروشم. در واقع بدترین شرایط را برای اجرای کار در نظر گرفتم. آن زمان واردات با شناسنامه انجام می­گرفت و کارت بازرگانی وجود نداشت. بنابراین حساب کردیم اگر همه­ ی پانصد میلیون تومان را قرض بگیریم و با شناسنامه­ ی دوستان و اطرافیان مواد اولیه را تهیه کنیم، با بهره­ ی سه درصد آن زمان، باید ماهی 15 میلیون تومان بهره می­پرداختم. 5 میلیون تومان هم سود آخر ماه بود. برای من که پایه حقوقم در آن زمان حدود 40 هزار تومان بود این رقم بسیار قابل توجه بود. بنابراین با اطمینان خاطر کار را شروع کردم. یک سالن کوچک اجاره کردم و با یک رآکتور 5 تن کار را شروع کردم. چون با شرکت های تامین کننده­ ی مواد اولیه هم از قبل آشنایی داشتم برای تامین مواد اولیه به مشکلی نخوردم و به شکل اعتباری مواد اولیه را تهیه کردم.

مواد اولیه را از سوئد، آلمان و آمریکا تهیه کردیم (آن زمان هنوز تحریم ­ها اتفاق نیفتاده بود). شش ماه اول حقوق پرسنل را نیز از همان سرمایه­ی بهره ای می­دادیم. حتی دفتر هم نداشتیم و سال اول زیرزمین خانه را به دفتر آریا رزین تبدیل کرده بودم. در آن زمان رخت شویی خانه در زیر زمین قرار داشت. خاطرم هست یکبار در میان مذاکره­ای کاری بودم که همسرم اف اف را برداشت و گفت: داریوش (نام دومم داریوش است)  داری میایی رخت­ هارو هم با خودت بیار! طرف پشت خط گفت چه خبر شده مهندس؟ گفتم هیچی خط روی خط افتاده!

 بعد از یکسال دفتری اجاره کردیم و دریافتی ­های تولیداتمان هم رسید. اما دیدیم که با افزایش نرخ دلار نمی­توانیم به همین شکل ادامه دهیم. چرا که نرخ دلار داشت از نرخ بهره پیشی می­گرفت. به این ترتیب در بازپرداخت مواد اولیه که به صورت دلاری بود به مشکل می­خوردیم. بنابراین دوباره وام گرفتیم و همه­ ی حساب­های مربوط به مواد اولیه را تسویه کردیم. تا پایان آن سال نرخ دلار همچنان بالا رفت و به تبع آن نرخ قیمت تمام شده محصول. اما چون نرخ بهره بالا نرفته بود توانستیم با سود خوبی تولیدات را در بازار بفروشیم. شانس دیگری که آوردیم این بود که واردات شناسنامه ­ای از بین رفت و به تبع آن قیمت رزین در بازار بالا رفت. چون واردات از کشورهایی مانند ترکیه سخت شد. به این ترتیب شرکت سرپا شد و از ترس ورشکستگی و قرض و این داستان­ها رهایی پیدا کردیم.

امروزه نیز چالش­هایی وجود دارد اما با اعتباری که طی سال­ها کسب کردیم حتی اگر با ضرر هم محصول را بفروشیم شرکت­های وابسته را تامین خواهیم کرد. البته هنوز هم این استرس که نکند محصول به مشتری ها نرسد با من است. اما مشتریان ما می­دانند که آریا رزین هیچگاه آن­ها را تنها نخواهد گذاشت. تا سال 75 رزین­های آلکید تولید کردیم اما یکباره تولید این محصول در ایران بالا رفت و ما به سمت رزین های تخصصی تر حرکت کردیم. با توجه به شناختی که از بازار داشتیم رزین­ه ایی را تولید کردیم که دیگران تولید نمی­کردند، مانند رزین­های صنعتی، رزین برای پوشش­های کف، اپوکسی و غیره.

در نهایت آریا رزین نشانگر این است که اساس ایجاد یک شرکت، سرمایه نیست بلکه عشق است و شناخت به کاری که در آن وارد می­شوید. سعیمان در این بوده که در این صنعت به برند تبدیل شویم و خوشبختانه تا حدودی در این زمینه موفق بوده­ایم.

 

بسپار- زندگی خصوصی شما به چه شکل گذشت؟ چند فرزند دارید؟ آیا فرزندانتان در صنعت رزین فعال هستند؟

زینعلی: مسلما فشار کاری ممکن است زمانی که با خانواده سپری می­کنیم را دچار اختلال کند. اما همیشه معتقدم وقتی که خانه می­روم شیفت دوم شروع می­شود. باید پر انرژی باشم و برای خانواده وقت بگذارم. هرچند روزهایی بوده که همسرم از رنگ رخسارم پی به التهاب درونم می­برد و من را درک می­کرد. اما سعی کردم آخر هفته ­ها کاملا متعلق به خانواده باشم. از طرفی با توکل بر خدا و ورزش و موسیقی به حفظ آرامش درونم می­پرداختم. به کوهنوردی بسیار علاقه دارم و سعی کردم هیچگاه ورزش از برنامه­ ی زندگش شخصی ام حذف نشود. البته از دوران جوانی به کار عادت دارم و ورزش را حداقل هفته ­ای چهار روز از 5 تا 8 صبح در برنامه دارم.

 دو دختر دارم. ریحانه کار تدارکات و فروش را بر عهده دارد و گلناز که دانشجوی حسابداری است و در روزهایی که کلاس ندارد در آریا رزین مشغول است.

 

بسپار- از نظر شما بدترین دوران بعد از انقلاب برای تولید چه زمانی بوده است؟

زینعلی: در سال­های اخیر چند شوک شدید به صنعت ایران وارد شد. اما بزرگترین آن در دوره­ ی آقای احمدی نژاد بود که دلار به یکباره دوبرابر شد. سپس مساله­ ی تحریم­ها پیش آمد و ما که مواد اولیه را از کشورهای اروپایی تهیه می­کردیم چند ماهی حیران بودیم که با وضعیت پیش آمده چه کنیم. حتی یکی از تامین کنندگان که دوست قدیمی من بود گفت در این وضعیت هیچ کمکی نمی­توانم بکنم. تنها راهی که پیش پایمان بود رفتن به سمت بازار کشورهایی بود که مارا تحریم نکرده بودند. در نمایشگاه دبی، هند و چین شرکت کردیم و توانستیم مواد اولیه ­ی مورد نیاز را از طریق نمایندگی­های چینی دریافت کنیم.

به جرات می­گویم که اگر کشورهایی مانند چین و کره نبودند صنعت رنگ و رزین ایران امروزه وجود خارجی نداشت. اگر آن­­­ها هم مارا تحریم می­کردند جایی نبود که برای تامین مواد اولیه به آن مراجعه کنیم. خوشبختانه چون اکثر تامین کنندگان ما در چین هم سرمایه گذاری کرده بودند به شکل غیر مستقیم توانستیم مواد اولیه را تهیه کنیم اما در یک شوک حدودا شش ماهه قرار گرفتیم که در دهه چهارم زندگی موهایم را سفید کرد.

 

بسپار- به تولید کنندگان جوانی که امروزه وارد بازار می­شوند و جویای نام هستند چه توصیه ­ای دارید؟

زینعلی: در ابتدا باید در نظر داشت که کار تولید بسیار سخت است. کارمند بودن هیچ دغدغه­ای ندارد و آخر هفته که با خیالی آسوده به تعطیلات می­رود. اما کارآفرین بودن یک وظیفه­ ی دایمی است که در طی آن با انواع استرس­ها رو به رو می­شوید. بنابراین آرامش و راحتی زندگی کارمندی در آن نیست. برای همه­ی چالش­ها باید آماده بود و ریسک پذیری و شهامت بالا داشت. من در ابتدای کار حتی آمادگی ورشکست شدن و زندان رفتن را هم در خودم ایجاد کرده بودم. کسی که جرات، عشق، مسوولیت پذیری و اطلاعات کافی در زمینه مورد نظرش داشته باشد در هر زمانی می­تواند کارآفرین شود و موفق باشد. قطعا بسیار سخت است اما سختی­ ها نماید عامل بازدارنده باشد. از ناملایمات نباید خسته شد و با عشق به کار و میهن به فعالیت ادامه داد.

فکر کارآفرین از حقوق پرسنل گرفته تا نرخ ارز و بهره باید همه جا باشد. اما اگر کسی علاقه دارد سهمی در پیشرت کشورش داشته باشد و وجودش نمادی از توانایی باشد، همین الان باید کار را شروع کند.

 

بسپار- آیا اگر به عقب باز گردید همچنان همین مسیر را طی می کنید؟

زینعلی: حتما. به هر جهت زندگی خارج از ایران را انتخاب نخواهم کرد.

 

بسپار- ساز می زنید درست است؟

زینعلی: سه تار می ­نوازم. موسیقی در کنار ورزش تاثیر بسزایی در تخلیه­ ی ­فشارها و استرس ­های کاری برای من داشته و دارد.

موسیقی کلاسیک ایرانی را دوست دارم و گه گاهی پوران، بنان، دلکش، داریوش رفیعی و غیره گوش می­کنم.

 

بسپار- چه نوع کتاب­ هایی مطالعه می­کنید؟

زینعلی: من همیشه مطالعه را در برنامه­ دارم و تقریبا هر شب مطالعه می­کنم. کتاب­های مدیریتی. کتابی که در حال حاضر مشغول به مطالعه­ی آن هستم دستان طلایی نوشته­ ی رابرت کیوساکی و دونالد ترامپ است. پیش از آن نیز کتاب جوهره­ ی­ مدیریت را مطالعه کردم.

 

بسپار- به عنوان یک تولید کننده ی با سابقه، از نظر شما  آینده ی تولید کشور به خصوص در بخش محصولات تخصصی به چه صورت خواهد بود؟

زینعلی: پاسخ دادن به این سوال بسیار سخت است. من به طور کلی خوشبین هستم و اگر در سقفی 999 چراغ خاموش باشد و یک چراغ روشن، من به چراغ روشن نگاه می­کنم و از آن لذت می­برم. شاید بتوان گفت یکی از مشکلات فرهنگی ما داشتن انتظاراتی فرای از واقعیت موجود است. ما در جهان سوم زندگی می­ کنیم. جهان سوم یعنی ناملایمات، عدم پیشرفت مناسب، نابسامانی، جنگ و بحران و…

در این شرایط باید چه کار کرد؟ ابتدا باید خود را قوی کرد. بر اساس درس، تجربه و تخصص کار را پیش برد. دوم سلامت جسمی و روحی است. سوم نیازمند نبودن است. یعنی به کمک یا دستگیری شخص یا نهادی احتیاج نداشته باشیم. بتوانیم روی پای خود بایستیم و به دیگران به خصوص افراد بی بضاعت نیز کمک کنیم. اینگونه می­توان به آینده امیدوار بود.

 

بسپار- سیاست­های مدیریتی شما در برابر کارمندان چگونه است؟ روح زیستن را چگونه در فضای کار می­دمید؟

زینعلی:

(ادامه دارد …)

 

متن کامل این مقاله را در شماره 188ام دوماهنامه پوشرنگ از گروه مجلات بسپار که در اردیبهشت ماه منتشر شده است بخوانید. 

در صورت تمایل به دریافت نسخه نمونه رایگان و یا دریافت اشتراک با شماره های 02177523553 و 02177533158 داخلی 3 سرکارخانم ارشاد .تماس بگیرید. امکان اشتراک آنلاین بر روی صفحه اصلی همین سایت وجود دارد.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا