مقالات

روایت رضا محتشمی پور از نمایشگاه پلاستیک پاکستان: سفر به سرزمین اقبال(1)

بسپار می نویسد، هفته گذشته 13 شرکت ایرانی در نمایشگاه پلاستیک کراچی مشارکت کردند و پاویون اختصاصی ایران در نمایشگاه یاد شده، حضور آنها را تقویت کرده بود. رضا محتشمی پور سفرنامه ای در این خصوص نوشته و برای بسپار ارسال شده که در ادامه می خوانید.
سفر به سرزمین اقبال
اگر بخواهم یکی از بزرگترین آرزوهای کاریم را بیان کنم شاید این باشد که روزی توسعه صنعت در کشور ما مفهومی غیرسخت افزاری پیدا کند.
فکر می کنم اگر از 100 مدیر ارشد دولتی در کشور بخواهید یک ایده به شما برای توسعه صنعت بدهند 99 نفر به شما خواهند گفت چند طرح امکانسنجی می نویسیم و سرمایه گذاران را دور هم جمع می کنیم در یک هتل یا سالن همایش و این طرحها را بین شان توزیع می کنیم آنها هم می روند و واحدهای جدید و البته صادرات محور می زنند.
اگر این سئوال را از یک نماینده مجلس یا مدیر سیاسی منطقه ای بپرسیم به احتمال قوی جواب اینست که یک پتروشیمی میزنیم مشکل اشتغال شهرمان حل می شود اگر خیلی چانه بزنیم کوتاه می آیند و طرح می شود اینکه یک شهرک میزنیم توی شهرمان و صنایع پایین دستی ایجاد می کنیم.
اگر هم از خود اهالی صنعت بپرسیم معمولا پاسخ هوشمندانه تر است ولی نهایتش ایجاد یک نمایشگاه دائمی کالاهای وطنی در بازار خارجی (البته توسط دولت) است. شاید چون خودشان هم می دانند که عاقبتی جز ورشکستگی برای چنین بازاری متصور نیست.
این در حالی است که با بهترین برآوردها فقط 30% ظرفیت نصب شده صنعتی ما فعال است و کارخانه بدون توقف و سه شیفت در این خاک حکم کیمیا را دارد مگر اینکه نیروگاه یا پتروشیمی باشد که هنوز راهی برای تک شیفت کردن آن کشف نشده.
شاید بخاطر اینست که توسعه صنعت از طریق توسعه زیرساختهای نرم یعنی کمک به توسعه صنعتی که روبانش را مدیر قبلی بریده و تازه اگر موفق هم بشوی (که نمی توانی براحتی ثابت کنی) این یعنی کارخانه هایی که یکنفر دیگر ساخته امروز تولید خوبی دارند پس تو هم بجای اینکه وقتت را صرف پرسه زدن در کارگاهها و نشست و برخاست با این و آن برای نامه نویسی کنی که از آن هیچ روبانی در نمی آید برو یکی دو کارخانه بزن و کمکی به اشتغال کشور بکن.
تجزیه و تحلیل اطلاعات هم که اساسا یک کار وقت تلف کن و کارشناسی است که نه برای فهم مساله بلکه برای تهیه گزارشهای خمیازه آور، وقت پرکن در جلسات مدیران ارشد است. خدا پدر این بیل گیتس را با این پاورپوینتش رحمت کند! و ایکاش که از ده کارشناس دوتایشان می توانستند خودشان یک تحلیل مبتنی بر تجزیه و تحلیل آماری ارائه کنند که مجبور نباشی خودت جورشان را بکشی!
دیروز بالاخره یکی از این کارهای غیر خشت و گلی بعد مدتها دوندگی دوستان جواب داد و گروهی از تولیدکنندگان صنعت پلاستیک که اولین پاویون صنعت پلاستیک کشور را در نمایشگاه کراچی راه انداخته بودند راهی نمایشگاه PlastiPack 2015 کراچی شدند. من هم بعنوان مهمان انجمن ملی پلاستیک ایران همراهشان بودم.
صبح زود بعد از حدود دوساعت خواب نصفه نیمه در آخر یک روز شلوغ کاری و غیرکاری راهی فرودگاه شدم. شلوغی بیش از حد فرودگاه و سپس هم حدود 20 دقیقه تاخیر پرواز باعث شد که فرصتی برای حتی یک لحظه نشستن نه در تهران و نه در دوبی پیدا نشود و بعد از یک معطلی بیش از یکساعته در صف ورودی به فرودگاه، nonstop به معنی واقعیش سر از کراچی در بیاوریم.
من هم مثل تقریبا تمام اعضای کاروان اولین بار بود که پایم را به سرزمین اقبال می گذاشتم. این دوری در عین همسایگی هم از آن عجایب عالم است. من که دنیا ندیده ترین این جمع بودم داشتم بعد از هشت کشور برای اولین بار وارد خانه همسایه می شدم.
اولین نکته شیرین سفر زبان اردو بود که پنجاه درصد انگلیسی با رسم الخط فارسی و مقداری هم کلمات فارسی مخلوط با آن بود دوستان “سامان” شان (ساکها و چمدانها) را گرفتند و از سالن “بین اقوامی آمد”(ورودی بین المللی) بیرون زدیم که در خروجی با استقبال رایزن بازرگانی آقای نعمتی مواجه شدیم و دومین بخش جالب یعنی رانندگی از چپ پاکستان در انتظار ما بود و من پس از یک تعارف مفصل با رایزن داشتم جای راننده می نشستم.
باقیمانده روز اول را دوستان به تکمیل غرفه ها پرداختند و من در هتل به تکمیل خواب باقیمانده از شب قبل و شب هم با شامی که در تمام عمرم به آن تندی نخورده بودم. البته گارسون اعتقاد داشت که تندی غذا کم است و برای آنکه غذا بی مزه نباشد برایم سس فلفل آورد.
اما روز دوم سفر (و روز اول کار برای من) انگار روز شگفتیها بود.
(ادامه دارد)

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا