اخبار

به بهانه تست بالینی واکسن کرونا درانستیتو پاُل ارلیش/ پاُل ارلیش کیست؟

بسپار/ ایران پلیمر  این مقاله در وبلاگ مهندس حمید رقمی، کارشناس ارشد صنایع رنگ و رزین کشور منتشر شده است. 
انستیتو پاُل ارلیش (Paul Ehrlich)مجوز آزمایش های بالینی برای واکسن کرونا روی انسان را دریافت کرد.  این تست ها آنگونه که دراطلاعیه ” انستیتوی فدرال برای واکسن ها و داروهای بیو مدیکال” آمده است ابتدا روی افراد سالم داوطلب انجام خواهد شد.
انستیتو Paul Ehrlich که در شهر ماینس(آلمان) قرار دارد، چهارشنبه ۲۲ آوریل اعلام کرد، واکسن تهیه شده و به زودی روی ۲۰۰ فرد داوطلب سالم 18 تا 55 ساله آزمایش خواهد شد. درفاز بعدی  قراراست آزمایش ها روی پانصد نفر که درگروه افراد با ریسک بالا طبقه بندی می شوند، انجام گردد، یعنی افرادی بالاتر از 55 ساله که برخی ازآن ها دارای بیماری های زمینه ای نیز هستند. تولید این واکسن احتمالی توسط انستیتو پاُل ارلیش مشترکاً با شرکت داروسازی فایزر (Pfizer) دردست اقدام است. دراین تست ها باید مشخص گردد که آنتی بادی های مقابله با ویروس در افراد تحت آزمایش قرارگرفته،  ایجاد میگردد. همچنین در این آزمایشات که تاکنون روی حیوانات آزمایشگاهی انجام شده است، مشخص نمودن میزان دوزاژ مورد نیاز وتعداد دفعات تزریق -یک یا دو بار- نیز دردست بررسی است. سپس می بایست این تست ها و نتایج احتمالی آن  بطور دقیق تر روی افراد داوطلب دیگری نیز مورد بررسی قرار گیرد.    

اما پاُل ارلیش (Paul-Ehrlich )کیست ؟

متيلن بلو در پزشكي:
همه چيز در سال 1886 شروع شد، زماني كه شيمي دان و فارماكولوژ آلماني پاُل ارليش Paul Ehrlich با متيلن بلو ،يك رنگزاي توليد شده توسط BASF ، سلول هاي عصبي زنده را رنگ آميزي كرد . نامبرده سعي داشت التهابات مرتبط با سلسله اعصاب و همچنين بيماري مالاريا را با متيلن بلو علاج كند .او اگرچه در اين كار زياد موفق نگرديد ،ولي تلاش هاي اوبه عنوان اولين سنگ بناي شيمي تراپي مدرن درتاريخ علوم به ثبت رسيد!

ارلیش فردی ساده زیست وکم توقع بود. علایق او در وحله اول درمواد شیمیائی، فرمول هاو آزمایشات روی آنها و سپس خواندن رمان های پلیسی خلاصه می شد .او هرکجا که بود یک” کتابچه پرازفرمول” ویک رمان پلیسی درکیف داشت.
“… پاُل ارلیش بیشترسالهای عمرکاری-تحقیقاتی خود را با سروکله زدن با مواد رنگزا سپری کرد، ازدوستان اونقل شده است که اورا هیچگاه بدون اینکه دست هایش به رنگ دست باشند، مشاهده نکرده اند، دستهای پاُل ارلیش یکبار آبی،یک بار قرمز،یک بارسبز و دوباره آبی- به رنگ متیلن بلو- بودند”.
…”شیمی برای دانشجویان رشته پزشکی یک درس “نامحبوب” است و فقط چون الزامی است  و می بایست  “پاس شود” کمی  تا قسمتی به “فراگیری” آن می پردازند، ولی برای پاُل ارلیش وضع به گونه ای دیگربود. او نیزدانشجوی رشته پزشکی بود و لی همیشه “دلش برای شیمی پرو بال می زد” ،او شیفته رشته شیمی بود، بخصوص شیمی موادرنگزا ، به هرکجا که می رفت ، فوراً کتابچه فرمول هایش را باز میکرد و با “زبان فرمول ها” سخن می گفت وفکر می کرد ….”
چند سطر فوق نقل قولی است از پروفسور ولفگانگ اِکارت از انستیتو تاریخ پزشکی دانشگاه هایدلبرگ .
پاُل ارلیش ، باكتريولوژ مشهور و بنيان گذار شيمي تراپي را نمي توان بدون اطلاعات جامع او در شيمي و بخصوص درزمينه مواد رنگزا به تصوير كشيد. براي او مواد رنگزا از اهميت ويژه اي در مبارزه با بيماري ها برخورداربودند.
روبرت كخ (Robert Koch)درسال 1891 پاُل ارليش رابه انستيتوي بيماري هاي واگيردار در برلين، جائي كه خوداو مشغول به كاربود، دعوت كرده، و يك آزمايشگاه كوچك در اختياراو قرار مي دهد. ارليش در اين آزمايشگاه مواد رنگزائي را تهيه كرد كه به كمك آنها تفكيك اجزاء درون خون زير ميكروسكوپ، ميسرگرديد. رنگ آمیزی باسیل توبرکولوز با متیلن بلو از کشفیات پاُل ارلیش در همین آزمایشگاه بود، روشی که امروزه نیز- با کمی تغییرات- هنوز به کار می رود.
…”حال که این امکان وجوددارد که باکتری ها را رنگ (آمیزی) کنیم ،پس باید قاعدتاً بتوان داروهائی را نیز”رنگ کرد” وازاین طریق آنها را به باکتری ها چسباند”!
این گفته پاُل ارلیش چیزی نیست جز سنگ بنای  اولین پله های علم باکتریولوژی و همزمان شیمی تراپی.
ارلیش درصدد برآمد که با متیلن بلو بیماری های روحی- روانی را نیز علاج کند و به همین دلیل درجستجوی بیمارانی از نوع گفته شده بود . او “بیماری خواب” را انتخاب کرد ، موادرنگزای زیادی ازجمله متیلن بلو آزمایش شدند ،اکثراً باآثار جانبی ناخوشایندو ارلیش بطورمستمردرپی تغییر ساختار شیمیائی این مواد رنگزا، تا شاید نتیجه مورد نظر حاصل گردد. روبرت کوخ درهمین دوران برای مبارزه با بیماری خواب به تانزانیا رفت، جائی که بیماری مذکور بصورت گسترده شایع گردیده بود. ارلیش نیز داروهائی را که روی آن ها کارمی کرد برای تست به آفریقا می فرستاد، بیشتر ازهمه داروهائی به نام های Atoxyl , Arsazetin و Arsenphenylglycin  .این داروها روی بیماران (خواب) دراردوگاههای محل نگهداری آنها ، آزمایش می شدند. بیماران بعضاً بهبود می یافتند و بعضاً نیزبه دلیل مصرف دوزاژهای بالا فوت می کردند و یا به کوری (برگشت ناپزیر)دچار می شدند .البته تست داروها در مناطق مستعمره آنروز را میتوان به عنوان یک بعد متأثر کننده از تحقیقات انجام شده توسط ارلیش قلمدادکرد.  
ارلیش در انستیتوی روبرت کوخ حال وروز خوبی نداشت و نیزاین امکان را نداشت که به عنوان یک استادتمام (پروفسور) دردانشگاهی درآلمان مشغول به کار شود ، زیرا که اویهودی بود و به همین دلیل نا محبوب درحکومت رایش . با این حال فردی با نفوذ در وزارت فرهنگ بنام فریدریش آلتهوف که رئیس دفتر وزارتی بود از او(مخفیانه)حمایت می کرد و هم او توانست ارلیش را برای کاربه”انستیتوی پزشکی کاربردی”منتقل کند. ارلیش همزمان توانست در”بنیاد گه اورگ اشپایر” –که  امروزه نیز فعال است- وتوسط بیوه یک بانکدار یهودی بنام اشپَیر(Speyer)راه اندازی شده بود، به فعالیت های علمی خود ادامه دهد .  
 

[EasyDNNGallery|16862|Width|600|Height|600|position||resizecrop|False|lightbox|False|title|False|description|False|redirection|False|LinkText||]

 

بیماری سیفیلیس (سفلیس)
درآن سالها دو بیماری مهلک دراروپا وجود داشت، یکی سل و دیگری سیفیلیس که از این میان وحشت از سیفیلیس بسیار بیشتر بود. فریدریش نیتچه، فرانس شوبرت، فرانسیسکو گویا، فریدریش شیلرو نامداران دیگری، همه قربانی سیفیلیس شدند. این بیماری مانند آفت خطرناکی اروپا را درمی نوردید . بیماری ای که – به عنوان یک بیماری جنسی- توسط دریانوردان از آمریکا به اروپا آورده شده بود .درسال 1905 عامل بیماری زای سفیلیس- شبیه یک فنر یا چوب پنبه بازکن درِبطری- شناسائی گردید. درآن دوران داروئی با عنوان داروی “تاول ها و کورک ها” که بعضاً آثار قابل رویت این بیماری بودند، وجود داشت. داروئیکه عمدتاً حاوی ترکیبات جیوه بود و به صورت پماد مصرف می گردید . روش کار نیز به این ترتیب بود که بیماران می بایست لباس های خود را به طورکامل درآورده (لخت شوند) و تمام بدن خود را از ناخنهای پا تا سر با این پماد آغشته نمایند. البته که جیوه عامل بیماری زای سیفیلیس را از پای درمی آورد، ولی بیمارانی که با این دارو “معالجه” می شدند کوتاه مدتی پس از معالجه با ریزش کامل مو و سپس سقوط دندان ها مواجه می گردیدند و هیچ گاه کسی ندانست که عامل فوت آنهائی که جان می باختند، بیماری سیفیلیس بود یا جیوه !   

 

…”تست پدرزن”
هرگاه یک مردجوان قصد ازدواج با یک دختر را داشت ، به دفعات پیش می آمد که پدر دختر یا پدرزن احتمالی آینده، داماد را درآغوش می گرفت تا ازاین طریق بتواند با لمس کردن زیر بغل و پشت بازوی او،آگاهی از وجود  یا عدم وجود غده های- ناشی از بیماری سیفیلیس- حاصل نماید.

 

بیماران آسایشگاههای روانی
بخش قابل توجه ای از بیماران ساکن در آسایشگاههای روانی،کلینیک های پسوشوتراپی(روان درمانی) و بیمارستان های عمومی یک روز درجوانی به بیماری سیفیلیس مبتلا شده بودند، یک بیماری که آثار قابل رویت (و لمس )  آن با” معالجه” برطرف می شد یا بهبود نسبی می یافت، ولی با گذشت 20الی 30سال از آن، یک بیماری روانی درمبتلایان  پدیدار می گردید. حدوداً بیش از 50% بیماران روانی آنروزها از این نوع بودند که به “فلج مغزی” مشهوربود.
ارلیش و دستیارش آلفرد برتهایم ترکیبات زیادی را سنتز کردند. از این میان و درفاصله سالهای 1906تا 1909 تعداد 606 ترکیب شیمیائی حاوی آرسن (ارسنیک)را، تا اینکه بالاخره در30آگوست سال 1909داروی شماره 606 جواب داد و ارلیش از یکی ازدوستانش-پزشکی که در یک آسایشگاه بیماران روانی مشغول به کار بود- ،تقاضا کردتاداروی شماره 606 را آزمایش کند و او این کارراکرده و در 37 مورد جواب مثبت می گیرد.
این دارو قادر بود عامل بیماری زای سیفیلیس را از پای درآورد. بیماری البته علاج می شد، ولی قبل از معالجه خرابی های خود را در سیستم عصبی به بار آورده بود، آثاری که دیگر برگشت پذیر نیزنبودند.
ارلیش داروی شماره 606 را “سالوارزان” (Salvarsan® ) نامید   

 

سالوارزان ، یک داروی‌گرانقیمت و یک جنجال
سالوارزان با قیمتی حدود 16000 (شانزده هزار)مارک برکیلوگرم به بازار آمد. البته از یک کیلوگرم سالوارزان هزاران بسته (قوطی)دارو قابل تهیه بود . سیل حملات متوجه ارلیش گردید . شایع کردند که دارو کیلوئی 8 مارک تمام می شود والباقی سودی است که ارلیش و شرکا ء می برند. ارلیش مصاحبه ای ترتیب داد و سعی کرد که علت گرانی سالوارزان را شرح دهد، ولی کو گوش شنوا. یک “جبهه” علیه ارلیش شکل می گیرد ، جبهه ای فراگیر از پزشکان طب سنتی ! گرفته تا انواع یهودی ستیزان دارای پست و مقام درآلمان آنروز. یکی از افراد سرشناس این “جبهه متحد “پزشک مخصوص دربار بود که حملات شدیدی را متوجه ارلیش کرد. گروههای دیگری از جمله مسیحیان (افراطی) او را متهم به “مضمحل کردن نظم عرفی جامعه” کردند. یهودی ستیزان به ارلیش لقب”لاشخور سودجو” دادند و داستان “سودجوئی” ارلیش را به مطبوعات کشاندند.
مجلس آلمان نیز ارلیش را بی نصیب نگذاشت و”مجلسیان”ضد ارلیش، او را برای رسانه های آنروزها ازجمله مطبوعات تبدیل به یک سوژه داغ کردند ،تا اینکه بالاخره با شلیک اولین توپهای جنگ جهانی اول، ارلیش از صفحات اول مطبوعات کناررفت -سوژه داغتری پیدا شده بود-جنگ جهانی اول .

 

شرکت هوخست و سالوارزان
برنده اصلی درماجرای سالوارزان(“مرحوم”) شرکت هوخست بود، شرکتی که یک روز غول داروسازی جهان بود، با داروی سالوارزان شروع کرد. حوخست تا آنروز به تولید تعدادی مواد رنگزا -که بخشی ازآنها دستپخت ارلیش بودند- با نام “کارخانجات رنگ حوخست ” (Farbwerke Hoechst ) مشغول بود و با سالوارزان اولین جهش بسوی تبدیل شدن به یک شرکت بزرگ داروئی با ابعاد جهانی را به دست آورد. سپس و مدتی بعد با نوع بهتر وسازگارتر سالوارزان با نام نئو سالوارزان .

 

مرگ پاُل‌ارلیش
 او در سن 60 سالگی با یک سکته قلبی درگذشت، او درزمان حیات وپس از مرگ نیز دچار بی مهری های فراوان بود. در زمان ناسیونال سوسیالیست ها (نازی ها) سعی برحذف کامل (حتی) نام او از کلیه مکتوبات گردید، بطوری که  درسالهای بعد از 1933 دیگر کسی حق نداشت نامی از اوببرد، درهیچ سمیناری،گزارش کاری، مقاله و…. و بالاخره ارلیش را به طورکامل به فراموشی “سپرداندند”.در دهه 50 و ازآن به بعد و پس ازاوجگیری دوباره اقتصادآلمان (بعد از جنگ جهانی دوم) نام ارلیش دوباره زنده شد و برای گرامیداشت او تصویرش راهمرا با فرمول سالوارزان روی اسکناس 200 مارکی چاپ کردند . 

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا